اميد فراستی
10/07/2006, 5:15
ساعت 5 و 22 دقيقه صبح است. هوا روشن است و گهگاه نسيم خنکی از لای توری پنجره به داخل اتاقمون در هتل نفوذ می کنه ... پوريا تازه خوابيده و منم آخرين ای ميل ها رو فرستادم. يک فيلم ديگه از حواشی بازی آخر آماده کرديم و کلی هم عکس روی فليکر گذاشتيم. تجربه خوبی بود و کلی توانايی هامون رو محک زديم و ضعف ها و مشکلات اين نوع کار رو بهتر شناختيم. با وجود امکانات زياد تکنولوژيک، هنوز مشکل سرعت انتقال فايل های بزرگ ويديويی حل نشدن ... با توجه به اينکه بليت برگشت به لندن از برلين پيدا نکرديم، فردا بايد بريم هانوفر و از اونجا برگرديم لندن ... نتيجتا فرصت زيادی برای ديدار بيشتر از برلين باقی نمی مونه ... زمان خيلی کم بود و عملا با حجم کار، فرصت سر خاروندن نداشتيم ... اميدوارم نتيجه کار مطلوب بوده باشه ... اگر عکس ها و فيلم ها رو ديدين، حتما ما رو از نظراتتون مطلع کنيد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
9/07/2006, 18:38
هوا وحشتناک گرمه، جمعيت فعلا کمتر از شب پيشه ولی احتمالا آخر شب حسابی شلوغ می شه ... غير آلمان ها هم به نسبت زيادند ... ملت کاری جز خوردن و نوشيدن و رقصيدن و داد زدن ندارن و کم کم دارن خودشونو آماده تماشای بازی فينال می کنن ...
به لطف دفتر مطبوعاتی و امکاناتش ... يه سری عکس تازه رو که پوريا گرفته می تونين رو ببينين. یادتو نره مجموعه عکس ها و ويدئو های ما رو هم از صفحه عکس و ويدئو ببينين.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
9/07/2006, 15:00
برلين ديروز حال و هوای متفاوتی داشت ... خصوصا در مرکز شهر ... تا يک شب بيرون بوديم و فيلم و عکس گرفتيم. فوتبال رو هم در يک استاديوم مينياتوری با آلمانی هايی که با هيجان تيمشون رو تشويق می کردند ديديم. تجربه جالبی بود که به لطف تکنولوژی عملی شده بود ... از صبح مشغول مونتاژ فيلم هستيم و کم کم بايد روی سايت بياد ... کلی هم عکس رو هست که می تونيد ببينيد. اين آقا که عکسشو می بينيد هم نوازنده ای بود با ساز بادی که قطعه ای از آنچه می نواخت رو در فيلم خواهيد شنيد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
8/07/2006, 9:00
بارون ول کن نيست ... مجبوريم به سبک اون داستان قديمی دهه پنجاه "بريم به جنگ ابرای سياه ..." دوربين بارونی داره، ما هم يه چتر می خريم و تا شب فيلم اول رو تموم می کنيم ...
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
8/07/2006, 0:23
شب در مرکز برلين حال و هوا حسابی فوتبالی بود. روبروی يک محوطه رو به خودش اختصاص داده بود. ، يک فروشگاه لباس ورزشی آديداس، ، ، امکان بازی کردن در همان آگهی و جايگزين يکی از شخصيت های آن شدن (با استفاده از کروماکی و ترفندهای رايانه ای) و بالاخره . مک دونالد و ايکس باکس هم غرفه داشتند. هم کنسرت داشت و سرو صدای جمعيت که باهاش می خوندن فضا رو پر کرده بود. فضای زنده و باحالی بود. کمی آن طرف تر هم خيابان منتهی به GroBer Stern با چندين نمايشگر تلويزيونی بزرگ، و اغذيه فروشی های متنوع کلی آدم رو در ساعات آخر شب سرگرم کرده بود. فردا بعيده که هنگام پخش بازی آلمان و پرتغال بشه اونجا جايی برای ايستادن پيدا کرد ...
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
7/07/2006, 17:46
هنوز عرقمان از گرمای آفتاب خشک نشده، زير رگبار وحشتناک بارون خيس شديم و دست از پا دراز تر به هتل برگشتيم. حاصل اين گشت زنی کوتاه چند تا عکس بود. اين طرف و آن طرف نشانه هايی از جام جهانی رو می شد ديد. خوش آمدگويی به زبان های مختلف، از جمله فارسی و به شکل توپ رنگ کردن برج مخابراتی معروف برلين از اين جمله اند. روی ماشين ها پرچم آلمان زياد ديده می شه و توی ايستگاه ها يا ميدون ها پرچم کشورهای شرکت کننده نصب شده اند. به جز اين اما به نظر می آد در اين شهر فقط زندگی عادی است که جريان داره و فوتبال حداقل تا فردا در حاشيه است. اميدوارم هوا بيش از اين سر به سرمان نگذاره.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
7/07/2006, 15:14
ساعت 11 و 40 دقيقه به وقت لندن، با پوريا از به طرف برلين پرواز کرديم تا آخرين روزهای جام جهانی فوتبال رو پوشش بديم. هوا در برلين 35 درجه است و اتاق ما در هتلی نزديکی ايستگاه قطار شرقی يا اوست بانهوف، کولر ندارد! خيس عرق شده ايم و خودمون رو آماده می کنيم تا بزنيم بيرون و کار رو شروع کنيم. هدفمان اين است که 2-3 تا گزارش ويديويی و چند مجموعه عکس توليد کنيم. تجربه سفر قبلی نشان داد که بهتر است کارهای ويديويی رو در محل تدوين کنيم تا به قول معروف تاريخش نگذره! اميدوارم نتيجه خوبی از اين سفر بگيريم.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
27/06/2006, 17:10
امروز خبر داده که 58 درصد ترافيک سايت های ورزش را به خود جلب کرده است. بر اساس همين گزارش پنج برابر از سايت رسمی فيفا بيشتر مخاطب جذب کرده است.
به گزارش طی ماه گذشته مخاطبان سايت های ورزشی بريتانيا درهفته 51 درصد رشد داشته است. بر اساس همين گزارش اين سايت ها 3 ميليون بازديدکننده در هفته داشته اند. اين آمار درحالی منتشر می شود که رقبای تجاری بی بی سی بيش از پيش به بودجه ای که برای گسترش بخش آن لاين آن اختصاص يافته اعتراض کرده اند و می گويند رقابت با آن را غيرممکن خواهد کرد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
24/06/2006, 14:36
سينا مطلبی: ديدار آخر ايران در استاديوم لايپزيگ، يک خبرنگار آنگولايی کنار دستم نشسته بود که در تمام طول بازی با هيجان شديد کشورش را تشويق می کرد و فرياد می زد.
هر بار هم بازيکنان آنگولا فرصتی را از دست می دادند، چنان محکم روی ميز می کوبيد که همه ناچار دست از کار می کشيدند و تماشايش می کردند. وقتی آنگولا گل زد، ديگر طاقت نياورد و رفت روی صندلی، يک شال با رنگهای پرچم آنگولا را از کيفش درآورد و شروع کرد به چرخاندن!
جدای تک تک بازيکنان آنگولا که به نوبت تشويقشان می کرد، يک بار هم که بازيکنان ايران با پاسهای کوتاه خودشان را به پشت هجده قدم حريف رساندند ولی علی دايی با يک بغل پا توپ را تحويل مدافعان آنگولا داد، هيجان زده شد و فرياد کشيد: "علی دايی... علی دايی!" از اين لحظه به بعد هر وقت توپ به دايی می رسيد، همکار آنگولايی ما بلند می شد و برايش دست می زد.
راستش با آنکه خيلی دلم می خواست دايی بعد از نمايشش جلوی مکزيک جزو يازده نفر اصلی ايران در ديدار آخر نباشد، اما وقتی که حضورش قطعی شد آرزو می کردم يکبار، برای يک لحظه بتواند همان دايی پنج شش سال پيش باشد و فرصتی را استفاده کند و توپ را به تور بچسباند تا حيثيتی که هم برای او و هم برای فوتبال ايران ارزشمند است، بيشتر از اين خدشه نبيند.
اما از همان لحظه ای که در هجده قدم، توپی را که به او رسيد درست مثل يک مدافع با ضربه سر دور کرد، دقيقه به دقيقه آرزويم را دست نيافتنی تر می ديدم.
دايی با سابقه حضورش در بايرن مونيخ بين آلمانی های فوتبال دوست، چهره ای آشنا بود. يکی از خبرنگاران می گفت که چند سال پيش که به هامبورگ رفته بودند، مردم حتی دايی را بيشتر از مهدوی کيا می شناختند و وقتی از آنها نام يک بازيکن ايرانی سئوال می شد اسم او را می آوردند. گلزنی به ميلان و چلسی و دو گل حساس به آرمنيا بيله فيلد، خاطره ای از دايی ساخته بود که افسوس، با اين جام جهانی و اين حضور بی اثر، بر باد رفت.
وقتی دايی در طول نود دقيقه نه توانست ضربه سر محکم و دقيقی بزند، نه پاس درستی بدهد، نه توپ را نگه دارد و نه از مدافعی بگذرد، خنده های تمسخرآميز دو خبرنگار آلمانی که پشت ميز کناری من نشسته بودند به اندازه داد و فريادهای همان خبرنگار آنگولايی، اعصاب خرد کن بود.
شنيده ام که صحبتهای دايی در مصاحبه با عادل فردوسی پور پس از بازی مکزيک، بسيار تاثرآور بوده و حتی در ميانه حرفها بغض کرده است. مصاحبه فردوسی پور را نديده ام اما دايی اگر بابت شکستن اسطوره اش گلايه ای دارد، بايد نام خودش را هم در سياه کسانی بگذارد که شايسته ملامتند. او حتی در آستانه بازيها هنوز باور داشت همه کسانی که خواهان بازنشستگی کاپيتان هستند، غرضی دارند. اما هيچکس جز دايی نمی توانست با غرض ورزی پايش را به ميدانی بکشاند که در توانش نيست.
کمی پيشتر از دايی در فصل گذشته فوتبال ايران، علی پروين هم که در دهه های اخير "سلطان" بی منازع پرسپوليسی ها بود، آنقدر از رفتن سر باز زد که هوادارانش روی سکوها "حرمتش" را شکستند و از او خواستند که "حيا" کند و پرسپوليس را "رها" کند.
پيشترها، خيلی از کسانی که ساختار فوتبال سنتی ايران و نماد و نمودش، "سلطان علی پروين" را نمی پسنديدند، اميدوار بودند علی دايی که پرافتخارتر از پروين است و تحصيلکرده و فرنگ ديده و باهوش و امروزی هم هست، بيايد و بساط سلطانی پروين را جمع کند. اما دست روزگار سقوط هر دو اسطوره را همزمان رقم زد.
با اين حال هنوز تصوير هميشگی دايی را پيش چشمم دارد که با نگاهی مصمم، دست بر زانو می گذارد و از زمين بلند می شود تا به بازی ادامه دهد. کسی که يکبار در هيروشيما با طحال پاره به ميدان آمد تا تيمش را رها نکند، بايد از پس هر جراحتی برآيد. مگر آنکه خبری که به نقل از روزنامه "بيلد" منتشر شده درست باشد و دايی، هنوز مصمم به بازی در تيم ملی، عمق جراحتش را در نيافته باشد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
22/06/2006, 16:52
سينا مطلبی: ديروز کسانی که در لايپزيگ با پرچمهای شيروخورشيد برای تماشای ديدار ايران و آنگولا می رفتند، ناچار شدند پرچمهايشان را بيرون ورزشگاه رها کنند.
زمان ورود تماشاچيان، بلندگوهای استاديوم از هواداران خواست که پرچمهای ايران با نشان شيروخورشيد را با خود به ورزشگاه نياورند و هنگام بازرسی در ورودی استاديوم هم، که بسيار سفت و سخت تر از ساير ورزشگاهها انجام می شد، ماموران اين پرچمها را از تماشاگران گرفتند.
هرچند در بازی های قبلی پرچمهای رسمی ايران با نشان جمهوری اسلامی که در فروشگاه های رسمی جام جهانی و مراکز خريد شهرهای ميزبان فروخته می شد، پرشمارتر بودند اما تعدادی از پرچمهايی که نشان قديمی ايران، شيروخورشيد را بر خود داشتند نيز در دست تماشاگران و روی سکوها ديده می شد.
بسياری از گروههای سياسی و فرهنگی خارج ايران که نشان جمهوری اسلامی را بر پرچم سه رنگ ايران نمی پسندند، همچنان از نشان شيروخورشيد بر پرچمهای خود استفاده می کنند. اين گروهها طيف وسيعی را در بر می گيرند که از طرفداران بازگشت سلطنت، حکومتی که شيروخورشيد نشان رسمی اش بود تا مخالفان و فعالان راه براندازی آن حکومت، مانند مجاهدين خلق را شامل می شود.
گذشته از اين، نشان شيروخورشيد يک نشانه تاريخی، فرهنگی و هويتی هم هست و بسياری از ايرانيان بخصوص نسل جوان مهاجر، آن را به عنوان نمودی از علاقه شان به "ايران کهن" به کار می گيرند.
اما به نظر می رسد، اين نشان به عنوان يک تظاهر سياسی به برگزارکنندگان مسابقات معرفی شده و با توجه به اصرار فيفا برای پرهيز از سياسی شدن رويدادهای ورزشی، تماشاگران ايرانی از پرچمهای خود که آراسته به اين نشانه تاريخی بوده اند، منع شده اند. همچنانکه در اين دوره، برخلاف جام جهانی فرانسه در سال 1998، پيراهنهايی که تصاوير رهبران گروههای مخالف جمهوری اسلامی را بر خود داشتند، در ميان تماشاچيان ديده نشد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
21/06/2006, 21:15
سينا مطلبی (لايپزيگ): علی کريمی همانطور که پيشبينی می شد، جريمه ياغی گری در بازی پرتغال را با نيمکت نشينی در ديدار آنگولا داد؛ اما اگر کسی تصور می کرد ياغی با اين جريمه سر به راه می شود، از اشتباه درآمد.
وقتی آنگولا جلو افتاد، رضا چلنگر به سمت بازيکنان ذخيره ای دويد که پشت دروازه ميرزاپور خود را گرم می کردند و از کريمی خواست تا به جای کعبی به زمين بيايد؛ اما کريمی حاضر نشد به بازی بيايد تا چلنگر دوباره از برانکو دستور بگيرد و آرش برهانی را به کنار زمين بياورد.
برانکو که خودش هم می گويد عمر مربی گری اش در فوتبال ايران به سر آمده، ديگر دليلی ندارد که ملاحظه و احتياط کند، بنابراين برخلاف روش هميشگی رک و بی پرده گفت که کريمی خود نپذيرفت، به ميدان برود.
همزمان، کريمی هم که در دالان ورزشگاه با خبرنگاران مصاحبه می کرد، گفت که برانکو نمی خواست او از ابتدا بازی کند و وقتی از او خواسته شد که گرم کند، از ناحيه آسيب ديدگی قبلی اش احساس درد کرده است.
کريمی به طعنه گفت وقتی تيم برانکو عقب افتاد از او خواسته شده که به زمين بيايد و او هم به چلنگر گفته که بازيکن جوانی را به جايش به زمين بفرستند!
هواداران فوتبال ايران، هنوز هم کريمی را بازيکن بی نظير و اعجوبه مستعدی می دانند که می تواند از همه ستاره های پيشين پيشتر برود. اما انگار "جادوگر تهران" دوست دارد پا جای پای ياغيانی بگذارد که امروز خود نشانشان در کوره راههای فوتبال گم شده است.
ياغی را يادتان هست که هم با پيراهن قرمز يقه می دراند هم با پيراهن آبی؟ همان که "پرنده آسمانی" لقب گرفته بود و دژ آهنين دفاع بود اما روز واقعه، در شب تلخ فوتبال ايران در بحرين شدمثل آن توپچی که عمری مواجب گرفت اما سر بزنگاه شليک نکرد.
"پرنده" ياغی بلاژويچ که طاقت نشستن روی نيمکت را نداشت، در شکست ناباورانه منامه حاضر نشد به خواست مربی به زمين برود. لابد او هم ساق پای دردآلودی داشت که بهانه کند يا دل مهربانی که به حال جوانان نيمکت نشين بسوزد. اما حالا سقف پروازش همانقدر است که جايگاه عقاب در ليگ آزادگان.
ياغی ها حالا بيشتر شده اند. جای تعجب هم نيست. وقتی حتی در صف خبرنگاران جام جهانی کسی را می يابی که با پيراهن ستاره ياغی منتظر امضا ايستاده است، پرهيز از غروری که به طغيان می کشد خيلی خودداری می خواهد.
اما کاش ستاره اين روزهای تيم ايران از "خبرنگار" مشتاق امضايش می پرسيد که پيراهن امضاءشده مهدی هاشمی نسب را امروز کجا آويزان کرده است.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
21/06/2006, 3:06
سينا مطلبی: چه صحنه ای برای پرده آخر نمايش ايران در جام جهانی مناسب تر از لايپزيگ بود؟
درست در لحظه ای که از فرودگاه اين شهر شرقی آلمان خارج شدم، همان زمان که بيش از نيم ساعت همراه ديگر مسافران در صف تاکسی ايستادم، احساس کردم اين شهر انگار با فوتبالمان هم سرشت است؛ فرسوده زير رنگ و لعابی چشمگير.
لايپزيگ آلمان شرقی را در دهه شصت شمسی با لوکوموتيوش می شناختيم که شايد برای ما "غربی"ترين حريف ممکن بود. امروز اين شهر در دسته اول و دوم ليگ آلمان، هيچ نماينده ای ندارد.
باورم نمی شد که هفده سال پس از برچيدن ديوار برلين، لايپزيگی که حالا لوکوموتيوش هم توانی ندارد، تا به اين اندازه به شرق اروپا نزديکتر باشد تا فرانکفورت پر جنب و جوشی که ترکش می کردم.
می دانم که مسخره است، شهری را که زمانی فخر فرهنگ قاره بوده، با اقامت يک روزه توصيف کنی، احتمالا بهانه به دست همه آنهايی می دهم که از "توريست" ناميدن فرکی و تيم ملی دلگير شده اند. حق دارند، اين توصيفهای سطحی و همراه با پيشداوری از هر اشتياقی به گرفتن عکسهای يادگاری توريستی تر است.
ولی فضای دلمرده ای که در اين شهر ديدم، چنان هر لحظه سنگين تر شد که حتی اگر غيرواقعی باشد و لايپزيگ را توصيف نکند (که نمی کند) لااقل روحيه و حال و هوای خودم را نشان می دهد؛ حال و هوای يکی از هزاران نفری که از حدود دو هفته پيش تاکنون تيم ملی را از نورنبرگ تا اينجا، نزديکی مرز چک دنبال کرده اند.
روز ديدار تيم ميزبان، جايگاه هواداران، مثل هر شهر ديگری پرجمعيت و پرشور بود، اما از اين يک نقطه که بگذری، حال و هوای سرد باقی خيابانها نشانت نمی داد که در قلب بزرگترين رويداد ورزشی سال هستی.
در نورنبرگ که جمعيتش کمابيش همانند لايپزيگ است، تقريبا هرکسی می دانست که قرار است ايران و مکزيک ميهمان شهر شوند. در لايپزيگ با بسياری صحبت کردم که اصلا از ديدار امروز خبر نداشتند.
ديروز به سمت استاديوم که می رفتم، از خيابانهايی با ساختمانهای خاکستری و بناهای فقيرانه و پوشيده از ديوارنوشته گذشتم. روی اين پسزمينه خاکستری را تابلوهای تبليغاتی، اغلب با مضمون جام جهانی، رگه ای از رنگ می انداخت و از پشت آن، برجهای بلند و مدرن ديده می شد. برگزارکنندگان جام اين لعاب را چنين می نامند: "تحول فرهنگی."
اما وقتی به زنترال اشتاديون رسيدم، اين کوچکترين ورزشگاه ميزبان جام جهانی، خود عصاره تصوير دلمرده ای شد که در ذهنم از لايپزيگ حک شده است.
مطابق معمول آلمانها، همه چيز تميز و مرتب است. اما در فضای اطراف استاديوم اصلا از آن شور و حالی که در نورنبرگ قبل از بازی ديدم، غرفه هايی که آماده می شد، کسب و کاری که رونق می گرفت و خلاصه، "نبضی" که می تپيد خبری نبود.
استاديوم تازه، بر جای استاديوم صدهزارنفری پيشين ساخته شده اما انگار "روح" آن را هم به ارث برده.
وارد مرکز خبری که می شوم، دالانها کم نور و تار است، اتاقها سرد و بدون ظرافت، سقفها بلند است و لوله های بدقواره به زرق و برق جام جهانی دهن کجی می کنند. راهروها پيچ در پيچ است و تو در تو است. يکی از تالارها که محل کار خبرنگاران مطبوعات است بوی ماندگی می دهد که خاطره ام را آزار می دهد. اين بو را قبلا فقط در يکجا شنيده بودم.
نه تنها در ورودی های اصلی، بلکه در آستانه اتاقهای مختلف مرکز خبری هم مامورانی ايستاده بودند که گرچه ديروز مثلا مانع از رفت و آمدم به اتاق عکاسان نشدند اما هميشه بر کارتی که بر سينه ام آويزان بود خيره می شدند تا ببينند کجا می توانم بروم و کجا نمی توانم.
از مرکز خبری به کنار زمين و جايگاه تماشاچيان می روم تا تمرين ايران را تماشا کنم. فضا عوض می شود و رنگ می گيرد. همان رنگ و لعابی که نو را بر کهنه می پوشاند. همه چيز مدرن و امروزی به قول برگزارکنندگان، مطابق معيارهای فيفا می شود.
اما حالا بهانه ديگری برای دلمردگی و افسردگی هست؛ تيم ايران غريبانه تمرين می کند. از آن خبرنگاران پرشماری که پيش از بازی با مکزيک به تمرين ايران هجوم آورده بودند خبری نيست. تک و توکی عکاس و تصويربردار اين طرف و آنطرف ايستاده است.
جايگاه خبرنگاران هم چندان شلوغتر نيست. حتی بسياری خبرنگاران ايرانی هم ترجيح داده اند در فردريش هافن بمانند و قبل بازی خود را به لايپزيگ برسانند. بعد از تمرين به نشست مطبوعاتی می رويم. دوباره در يکی از دالانها راه را گم می کنم و به جای نشست خبری برانکو، روبروی وحيد هاشميان سر در می آورم که دارد به رختکن بر می گردد!
به اتاق کنفرانس می روم که کوچک و تنگ و باريک است. اما همين اتاق کوچک هم پر نشده است. حتی برانکو که رابطه خوبی با خبرنگاران ندارد هم در نگاه اول جا می خورد.
به لايپزيگ رسيده ايم، بازی آخر، پرده آخر؛ آخر خط. از اينجا به بعد، برای ما ديگر آلمان تمام شده است.
آيا نود دقيقه برای مردان بی انگيزه ايران کافی است تا تصوير دلمرده لايپزيگ را دور بيندازند و به اين شهر در خاطره ما همان جلايی را بدهند که ملبورن و ليون دارد؟
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
20/06/2006, 23:08
سينا مطلبی (لايپزيگ): برانکو تا به حال کوشش کرده بود که هرگونه تنش و درگيری در اردوی تيم ملی را به کلی حاشا کند، حتی وقتی برخوردها در اردوی فردريش هافن به پيش چشم همه کشيده شد يا بازيکنهای تيم بعد از خروج از زمين در بازی پرتغال، جلوی در رختکن در چند متری خبرنگاران به هم پرخاش کردند.
اما رفتار علی کريمی هنگام تعويض در نيمه دوم بازی پرتغال را ديگر نمی شد با هيچ ترفندی پوشاند، مگر آنکه می شد چشمان چهل و هشت هزار تماشاگر را بست و جلوی پخش تصاوير همه دوربينهای تلويزيونی را گرفت.
البته برانکو راست می گويد، خيلی از بازيکنهای ديگر هم هنگام تعويض ناراحت می شوند؛ نمونه اش همين روز سه شنب، وين رونی در بازی با سوئد.
اما پرخاش کريمی به مربيان و بعد، لگدی که به ساک پزشک تيم زد و آن را به هوا پرتاب کرد، همانقدر سينمايی بود که روزی روزگاری دريبل زدنهای "اعجوبه"ای که حالا در زمين راه می رود!
برانکو درباره اين شايعه که کريمی به دليل انضباطی نيمکت نشين می شود گفت که اين بازيکن مرتکب تخلف انضباطی شده و فدراسيون پس از پايان بازيهای ايران در جام جهانی و بازگشت به تهران اين تخلف را بررسی می کند.
او گفت که کريمی از بازی محروم نشده اما اين بر عهده مربی است که او را در ديدار بعدی روی نيمکت بنشاند يا نه.
هرچند برانکو مانند هميشه مبهم صحبت کرد، اما خبرها و نشانه ها چنين می نمايد که علی کريمی احتمالا بازی فردا را از روی نيمکت آغاز خواهد کرد. البته اگر کار گره بخورد و آنگولا جلو بيفتد بعيد نيست که برانکو باز هم مصالحه کند و ستاره ناآماده و عصبی تيمش را به زمين بفرستد که اگر بازی کريمی همان باشد که در روز ديدار با پرتغال ديديم، اين مصالحه هم چاره کار مربی ايران نمی شود.
حاشيه های اردو، حالا بعد از دو هفته در آلمان آنقدر آشکار شده اند که پس از گفتگو درباره کريمی، ناخودآگاه همه به ياد دايی بيفتند و از حضور او در ترکيب تيم بپرسند.
برانکو گفت که برای چيدن ترکيب تيمش هنوز در سه پست ابهام دارد؛ به جز دفاع ميانی (به جای يحيی گل محمدی مصدوم) و هافبک ميانی (به جای جواد نکونام محروم)، سومين پست مبهم، مهاجم ايران است.
برانکو گفت که به استفاده از علی دايی در ترکيب اصلی فکر می کند و البته هنوز هيچ چيز کاملا مشخص نيست (از برانکو جوابی غير از اين انتظار داشتيد؟) اما به گفته مربی ايران، "دايی به حضور در ترکيب يازده نفره بسيار نزديک است".
به نظر می رسد که اگر دايی حتی در ترکيب اوليه هم نباشد، برخلاف ديدار پرتغال در نيمه دوم فرصت بازی پيدا کند و اميدوار باشد دوباره فرصتی برسد و توپی با سر يا پايش جفت و جور شود و بعد، يک بار ديگر مشتهايش را گره کند و از شادی بالا بپرد و غبار همه انتقادهای دو هفته اخير به حضور بی اثرش در بازی مکزيک را بتکاند.
همانقدر که بازی آخر برای هواداران ايرانی (و نه الزاما همه بازيکنان تيم ايران) "حيثيتی" شده و جنگی برای بازگشت اعتبار است، برای دايی هم چنين نقشی را دارد. گيرم که اين هوادران و آن کاپيتان، امروز پس از سيزده سال راهشان جدا شده است.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
19/06/2006, 15:54
سينا مطلبی: تيم ايران پيش از ظهر امروز با پروازی اختصاصی به لايپزيگ سفر کرد تا برای بازی با آنگولا آماده شود.
يحيی گل محمدی که در دقايق واپسين بازی با پرتغال مصدوم شد و جواد نکونام که دو اخطاره است در بازی آخر ايران غايب خواهند بود ولی به نظر می رسد فريدون زندی آماده حضور در ترکيب اصلی باشد.
بازيکنان و مربيان ايران در هتل رنسانس لايپزيگ اقامت دارند و در يک مدرسه ورزشی که در شش کيلومتری هتلشان قرار دارد تمرين می کنند.
صبح روز مسابقه هم بازيکنان ايران در زمين همين مدرسه پيش چشم خبرنگاران تمرين خواهند کرد. اما تمرين رسمی ايران ساعت چهار بعد از ظهر فردا در استاديوم سنترال لايپزيگ خواهد بود که خبرنگاران اجازه خواهند داشت در پانزده دقيقه آخر تمرين حضور بيابند.
در مقابل بازيکنان آنگولا امروز را در کمپ تمرينی خود در نزديکی هانوفر می مانند و تمرين می کنند.
آنگولايی ها فردا ظهر به لايپزيگ می آيند و عصر، ساعت پنج و ربع در ورزشگاه سنترال، محل ديدار دو تيم تمرين رسمی خود را برگزار می کنند که ورود به آن برای خبرنگاران آزاد است.
بازيکنان و مربيان اين تيم در هتل ماريوت اقامت خواهند داشت و تمرينات خود را در ورزشگاهی نزديک هتلشان انجام می دهند.
بعد از اين تمرين رسمی، نشست خبری با حضور مربی آنگولا و يکی از بازيکنان اين تيم برگزار خواهد شد.
لايپزيگ هم مثل ساير شهرهای آلمانی که ميزبان جام جهانی هستند، مرکزی را برای گرد آمدن هواداران تيمهای مختلف تدارک ديده است تا بتوانند بازی را خارج از ورزشگاه ولی با همان حال و هوای هيجان انگيز که از حضور انبوه هواداران و تشويق آنها پديد می آيد، تماشا کنند.
پرده عظيمی در مقابل دروازه های اپرای لايپزيگ در مرکز اين شهر نصب شده که بيست هزار هوادار می توانند بازيها را روی آن تماشا کنند.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
19/06/2006, 15:34
سينا مطلبی (فرانکفورت): رسانه های پرتغالی زبان، انگار آن دسته از خبرهای حاشيه ای اردوی ايران را که برخی رسانه های فارسی ترجيح داده اند ناديده بگيرند، به طور کامل پوشش داده اند.
در اين يکی دو روزی که از شکست ايران می گذرد، هر کدام از هواداران پرتغال را که در فرانکفورت ديده ام، از ماجراهای درونی اردوی ايران و شايعاتی که درباره اختلاف و گروه بندی ميان بازيکنان تيم هست، به خوبی آگاه بودند.
مثلا بسياری از آنها خبر داشتند که ستاره ايرانی (علی کريمی) در جريان بازی تمرينی در اردوی فردريش هافن، همبازی خود (مهرزاد معدنچی) را به شدت به زمين زده است و حتی حاضر نشده سرش را برگرداند و ببيند که چه بر سر اين همبازی جوان آمده است.
به همين دليل، تماشاگرهای پرتغالی از برخورد کريمی هنگام بيرون آمدن از زمين شگفت زده نشدند، البته احتمالا از دقايقی که او به نفع پيروزی آنها تلف می کرد، راضی و خوشحال بودند.
وقتی در فاصله ۲۸ سال، تيم ايران تنها سه بار فرصت می يابد تا خود را در بالاترين سطح و چشمگيرترين صحنه به نمايش بگذارد، چندان برازنده به نظر نمی آيد که چنين خاطراتی از فوتبال ايران در ذهن هواداران ساير تيمها باقی بماند.
بخصوص که ورود دوباره به اين نمايش، با پيوستن استراليا به قاره آسيا، سخت تر هم شده است.
اما ابراهيم ميرزاپور انگار تصوير بهتری را در ذهن پرتغالی ها حک کرده است؛ قبل از بازی شنيده شد که يکی از رسانه های پرتغالی زبان، از تمايل يک تيم دسته اولی پرتغال برای جذب ميرزاپور خبر داده است.
بعد از بازی هم در دالان ورزشگاه، خبرنگاران پرتغالی ميرزاپور را دوره کردند و از او درباره علاقه اش به بازی در اروپا و تاريخ خاتمه قراردادش با باشگاه ايرانی پرسيدند.
ميرزاپور بدون درنگ گفت که قراردادش با فولاد تمام شده و آرزوی هر بازيکنی است که در ليگهای اروپايی بازی کند. البته او اشاره کرد که هيچ پيشنهادی از تيمهای اروپايی دريافت نکرده است.
اگر علاقه پرتغالی ها به ميرزاپور پابرجا بماند، نامزد دروازه بانی پرسپوليس در فصل آينده شايد نخستين ايرانی باشد که در دروازه يک تيم اروپايی می ايستد.
پيش از اين دروازه بانان ايرانی توجه باشگاههای اروپايی را جلب کرده و حتی با آنها به تمرين هم پرداخته بودند (ناصر حجازی در انگلستان و بهروز سلطانی در آلمان) اما هرگز به فهرست بازيکنان رسمی اين باشگاهها اضافه نشدند و در ميدانهای اروپايی حضور نيافتند.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
18/06/2006, 13:40
سينا مطلبی (فرانکفورت): تيم ايران، تا اينجای کار بدترين نتايج خود را در تاريخ سه دوره حضور در جام جهانی آلمان به دست آورده است؛ ايران در دو حضور قبلی خود هيچوقت پس از انجام دو بازی بدون امتياز نمانده بود و پيش از بازی سوم (حداقل روی کاغذ) حذف نشده بود.
اين در حالی است که تيم کنونی، قبلا به عنوان بهترين و آماده ترين تيم تاريخ فوتبال ايران معرفی می شد.
ادامه "نوار باخت" »
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
17/06/2006, 20:44
سينا مطلبی (فرانکفورت): وحيد هاشميان بعد از بازی، به فاصله فوتبال ايران با پرتغال اشاره می کرد و می گفت "باخت حق ما بود". او فقط افسوس می خورد که چرا ايران بازی مکزيک را، به عقيده او به ناحق و روی اشتباهات باخت.
همين نگاه هاشميان را انگار اغلب بازيکنان، خبرنگارها و تماشاچی ها هم داشتند که از باخت مقابل پرتغال به اندازه شکست اول، سرخورده نشدند. حتی سايت فيفا هم در نتيجه گيری خود از بازی نوشت که ايران در سراسر مسابقه جنگيد و جا دارد که به خود ببالد.
تماشاچی های ايران برخلاف بازی با مکزيک پرشمارتر بودند و مطابق معمول، چند روزی که از سرخوردگی قبلی گذشت، دوباره در آسمانها سير می کردند و قبل از بازی انتظارشان از تساوی هم فراتر رفته بود.
اما نکته جالبی که امروز روی سکوها ديده می شد، اين بود که برخلاف رويه معمول در ايران، تماشاگران فقط به تشويق در دقايق اوليه بسنده نمی کردند و بعد از دريافت گل ساکت نشدند. وقتی که پنالتی عليه تيم ايران اعلام شد، صدای تشويق ابراهيم ميرزاپور و سوتهای ممتد تماشاگران برای کريستيانو رونالدو که پشت توپ قرار گرفته بود، فضای استاديوم را پر کرد.
شايد وحيد هاشميان راست بگويد و حق فوتبال ايران در برابر فوتبال پرتغال، چيزی بيشتر از باخت نباشد اما تماشاگرهايی که بعضی، نيمی از کره زمين را طی کرده اند تا به فرانکفورت بيايند، حق خود را بيش از اينها می دانند.
ادامه ""حق" فوتبال ايران چيست؟" »
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
17/06/2006, 20:36
سينا مطلبی (فرانکفورت): اين چهره برايتان آشنا نيست؟ کمی بيشتر از چهار سال پيش، همين چهره روی نيمکت ايرلند جنوبی، تيم ملی ايران را از راه جام جهانی باز داشت.
آن روزها خيلی ها انتظار داشتند که "معجزه ملبورن" در دوبلين هم تکرار شود و ايران اين بار با گذشتن از سد آخرين نماينده اروپا به جام جهانی برسد. اما خب، تا به امروز کسی نتوانسته معجزه را به توليد انبوه برساند!
ميک مک کارتی که فصل گذشته روی نيمکت ساندرلند می نشست، مثل بسياری مربيان بريتانيايی در کنار هدايت تيمهای فوتبال، برای رسانه ها هم تحليل می نويسد و بازی ها را تفسير می کند. او اين روزها در آلمان، جزو گروه مفسران بی بی سی است.
مک کارتی را روز شنب قبل از بازی ايران در مرکز رسانه های ورزشگاه فرانکفورت ديدم و از او خواستم که تيم کنونی ايران را با تيمی مقايسه کند که چهار سال قبل، با دو بازی رفت و برگشت در تهران و دوبلين حذف کرد.
او گفت که روز مسابقه مکزيک با ايران در سفر بوده و بازی را نديده و از بازيکنان فعلی ايران شناخت ندارد. البته تعدادی از بازيکنان کنونی ايران، بازمانده اردوی مقدماتی 2002 هستند؛ از جمله يحيی گل محمدی که تک گل پيروزی بخش ايران را در تهران به ثمر رسانده بود.
اما قبول کرد که بعد از ديدن بازی ايران با پرتغال، تيم فعلی را با تيم بلاژويچ مقايسه کند.
بعد از بازی، وقتی جلسه مطبوعاتی و مصاحبه با بازيکنان تمام شد، ميک مک کارتی را ديگر در مرکز رسانه ها نديدم اما سعی می کنم قبل از برگشتن از آلمان نظرش را درباره بازی ايران و بازيکنان جديد و قديمش بپرسم و همينجا بنويسم.
من گزارش و تفسير بی بی سی از بازی ايران را نشنيدم، اما کسانی که شنيده بودند می گفتند مفسران بی بی سی (که ميک مک کارتی هم در جمعشان بوده) نمايش ميرزاپور را پسنديده بودند. البته ميرزاپور که امروز چند واکنش ديدنی داشت، باز هم در بازی با پا اشتباه کرد و توپ را به همان جايی فرستاد که رونالدو ايستاده بود تا نقطه ضعف هميشگی اش را رو کند؛ نقطه ضعفی که از همان دوران رويارويی با تيم ميک مک کارتی تا به امروز، انگار درمانی برای آن پيدا نشده است.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
17/06/2006, 16:28
انصافا بازی ايران اين دفعه بهتر بود و شايد بايد گفت خيلی بهتر. مفسرهای بی بی سی که همشون فوتباليست های باسابقه ای هستن نظرشون به نسبت مثبت بود. برای همين به رغم باخت، احساس بدی ندارم و فکر می کنم بچه های تيم تلاششون رو کردند و بهترين بازيشون رو ارائه کردند. به نظر می اومد ما تو حمله خوب جای هم رو پيدا نمی کرديم، شايد هم به خاطر بازی تدافعی بود و وقت حمله يه کم از دفاع عقب مونديم و گل رو خورديم. خلاصه دمشون گرم، بازی به نسبت ديدنی بود.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
16/06/2006, 20:19
سينا مطلبی (فرانکفورت): بازيکنان و همراهان تيم ايران وقتی امروز وارد استاديوم فرانکفورت شدند تا تمرين رسمی خود را پيش از بازی با پرتغال انجام دهند، قبل از هرچيز به سقف عظيم اين استاديوم سرپوشيده خيره می شدند.
گرچه کريمی، مهدوی کيا، هاشميان و زندی با سقف نوسازی شده اين ورزشگاه آشنا بودند، اما بقيه نمی توانستند نگاه مبهوت خود را به آسانی پنهان کنند.
حسين فرکی، دستيار برانکو حتی دوربين خود را بيرون آورد و عکسی از نمای استاديوم گرفت!
هرچند ورزشگاه 48 هزار نفری فرانکفورت که 126 ميليون دلار برای آن سرمايه گذاری شده خيره کننده است، اما انگار روزهايی که مربيان ايران می گفتند «ما مثل توريست به جام جهانی نمی رويم» به پيش از شکست مقابل مکزيک مربوط می شد.
امروز چهره حسين فرکی با دوربين عکاسی اش، بيش از هرچيز به توريستها شباهت داشت.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
16/06/2006, 18:36
سينا مطلبی (فرانکفورت): رسانه هايی که کنجکاو بودند بدانند برانکو ايوانکوويچ تيم شکست خورده خود را برای بازی با پرتغال چگونه بازسازی می کند، جلسه تمرين رسمی ايران در ورزشگاه فرانکفورت را دست خالی ترک کردند.
در حالی که قرار بود پانزده دقيقه پايانی تمرين تيم ايران پيش چشم خبرنگاران برگزار شود، اما اين برنامه ناگهان تغيير کرد تا خبرنگاران فقط در پانزده دقيقه اوليه تمرين حضور داشته باشند؛ يعنی زمانی که بازيکنان صرفا به گرم کردن بدن خود می پرداختند.
درست پس از آنکه مسئولان ورزشگاه فرانکفورت خبرنگاران را به بيرون از زمين هدايت کردند، کادر فنی تيم ملی آماده شد تا کاورهای زرد و سبز را ميان بازيکنان اصلی و ذخيره تقسيم کند و برنامه اصلی تمرين را در پيش بگيرند.
اما فرصتی کوتاه هم برای يک خبرنگار کنجکاو ايرانی کافی بود تا نگاهی به عقب بيندازد و فريدون زندی را ببيند که کاور سبزرنگ دريافت می کند؛ پوششی که معمولا به بازيکنان ذخيره و تيم دوم ايران اختصاص داده می شود.
تنها، جلسه تمرينی ايران نبود که پشت درهای بسته برگزار شد؛ نشست مطبوعاتی برانکو هم دست کمی از تمرينش نداشت.
برانکو با پاسخ های مبهم و سربسته اش نشان داد که قصد ندارد دری را به روی خبرنگاران بگشايد و برنامه های خود را برای بازی با پرتغال آشکار کند.
ادامه "پشت درهای بسته" »
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
15/06/2006, 19:14
ساعت ۱۸.۳۰ بعد از ظهر پنجشنب، خيابان های مرکز لندن به شکل غير عادی خالی اند، پاب ها و کافه، برعکس، پر اند از آدم هايی که به جعبه جادو چشم دوخته اند، اين عکس ها درست لحظاتی قبل از گل های انگليس گرفته شده اند.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
15/06/2006, 17:20
سينا مطلبی (فرانکفورت): اکوادور با پيروزی سه بر صفر بر کاستاريکا، هم برای نخستين بار به دور حذفی جام جهانی صعود کرد و هم آلمان را به همين مرحله رساند.
همين بهانه ای شد تا آلمانی ها دوباره جشن بگيرند و برای رسيدن به برلين، محل برگزاری بازی نهايی خط و نشان بکشند: «برلين! برلين! ما می رويم برلين».
اما اگر هواداران تيم آلمان کمی از حال و هوای جشن بيرون بيايند، جا دارد نگران پيروزی يکسويه اکوادور برابر تيمی شوند که در بازی افتتاحيه پيش چشم تماشاگران انبوه ميزبان يک بار بازی را به تساوی کشاند و در بيشتر دقايق بازی هم فاصله را تا حد يک گل حفظ کرد.
اکوادور تا به اين جا بسيار مقتدرانه تر از آلمان نتيجه گرفته است که لهستان را (تيمی که دو بر صفر مقابل اکوادور شکست خورد) تنها با گل دقيقه 91 پشت سر گذاشت.
دو پيروزی پرگل برای اکوادور که زمانی در فاصله 35 سال نتوانسته بود خارج از پايتخت پرارتفاع خود، کوئيتو پيروز شود، شروع نويدبخشی است و می توانند نشانه ای از ظهور پديده تازه جام باشد.
شايد آلمان که امروز هوادارانش از پيروزی اکوادور سرمست شدند، هفته ديگر نخستين قربانی اين پديده شود. گرچه غريو تماشاگران انبوه آلمانی همان فشاری را به بازيکنان اکوادور می آورد که آب و هوای کوئيتوی مرتفع به حريفان اين تيم در بازی های مقدماتی آورد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
15/06/2006, 17:12
پوريا (اشتوتگارت): مدتها بود قول داده بودم که برای اين صفحه نوپا چيزی بنويسم. هر دفعه يک جوری در رفته بودم تا اينکه بازيهای جام جهانی و سفر من به آلمان جايی برای بهانه جويی برايم نگذاشت. امروز که سری به صفحه زدم ديدم که خوشبختانه سينا خان جور ما را حسابی کشيده و به حاشيه بازيها خوب پرداخته است.
آلمانی ها که از قديم به نظم و ترتيب مشهور بوده اند، الحق در برگزاری بازيها و حفظ نظم شهرها پیش و پس از مسابقات سنگ تمام گذاشته اند. اما اتفاقی که ديروز برای من افتاد به قول معروف کمی حالم را گرفت. روز سه شنب همراه با همکار ديگری برای ديدن تمرين تيم ملی در شهر زيبا و ساحلی فردريش هافن و تهيه گزارش ویدئویی به اين شهر که در جنوبی ترين قسمت آلمان و در مرز سوئيس قرار دارد رفتيم. روز سه شنب بود و تا برگزاری بازی دوم ايران چند روزی مانده بود. طبعا تمرکزمان را گذاشتيم برای شنيدن نظر بازيکنان و همراهان تيم ملی در خصوص بازی ايران و پرتغال به اين اميد که تا يکی دو روز پيش بازی گزارشمان آماده پخش باشد.
دو حلقه فيلمی را که پر کرده بودم را بعد از ظهر چارشنب نزد دفتر محترم پست آلمان بردم که آن را با سريعترين پست ممکن به لندن بفرستد. برای فرستادن فيلمهای گزارش اولی کمپانی DHL که شايد معروفترين پست اکسپرس جهان باشد قبول زحمت کرد. برای فيلم دوم هم همين راه در نظر داشتم غافل از اينکه شرکت پست آلمان اين کمپانی معروف را به طور کامل خريده و کاملا تحت اختیار خود در آورده است و DHL مشهور شير بی يال و کوپالی شده که فقط فرقش نسبت به پست معمولی قيمت بسيار بالا آن است. اين هم از آلمانی که چهارنعل به سوی سرمايه داری می رود و هر کمپانی و محصول تجاری سودآور و موفقی را که سراغ می گيرد را "آلمانی" می کند؛ از مينی ماينر انگليسی گرفته تا ... خلاصه اينکه فيلمی که چارشنب بعد از ظهر فرستاده شد، به دليل اينکه روز پنجشنب اين استانی که من در آن اقامت دارم تعطيل عمومی است تازه روز جمع فرستاده می شود که در صورت خوش شانسی روز شنب در لندن وصول خواهد شد و بعد از بازی پرتغال و ايران تازه گزارش کنفرانس مطبوعاتی در خصوص اين بازی را خواهيد ديد. البته شايد بد هم نباشد که ببينيم حرفهای مسئولان فوتبال ايران و اميد و آرزوهای مربيان اين تيم تا چه اندازه را رنگ حقيقت به خود می گيرد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
15/06/2006, 17:01
ناجيه (مشهد): روز فوتبال ایران و مکزیک بود. من برای گرفتن صدای یه گزارش اقتصادی رفته بودم به یک مرکز تجاری. بعد از اینکه مصاحبه ام تمام شد دیدم تا شروع فوتبال دو ساعتی باقیست. این بود که تصمیم گرفتم به یک کافی شاپ برم و یک نوشیدنی خنک بخرم. نمی دونم چه اسم دیگه ای روی کافی شاپ بزارم آخه آبمیوه فروشی نبود. حالا شما به بزرگی خودتون منو به خاطر بکار بردن اصطلاح خارجی ببخشید. خلاصه یه تلویزیون بزرگ توی این کافی شاپ نسبتا تاریک بود. دو سه تا دختر پسریه گوشه نشسته بودن قهوه می خوردن. چند تا پسر دیگه هم داشتن جلوی تلویزیون فوتبال قبل از بازی ایران و مکزیک رو تماشا می کردن. نکته جالب این بود که در کنار این تلویزیون و شادی و شور وهیاهوی فوتبال یه آهنگ از بنیامین خواننده جدید ایرانی که آهنگهای متفاوتی اجرا می کنه هم داشت از ضبطی که اونجا بود پخش می شد. اما این ترانه خیلی غمناک بود. خب من نمی دونم چرا ولی این ترانه با خاطرات فوتبالیم قاطی شد. حس کردم دیگه اون دختر فوتبالی هشت سال پیش نیستم.
ادامه "خاطره فوتبالی" »
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
15/06/2006, 16:50
ستار سعيدی (لندن): من اهل فوتبال نيستم، تعارف هم نمی کنم، آخرين بار (و شايد هم اولين باری) که فوتباليدم، يک شب سرد زمستانی، در خيابان به شدت خلوت مقابل راه آهن مشهد بود. دوستان لطف اجباری داشتند و اصرارشان بر انکار من چربيد و من جای خالی يک دروازه بان خواب آلود را برای آنها پر کردم. ...اصرار نکنيد بگويم چند گل خوردم، آبرو ريزی است به خدا، آن هم در برابر دروازه ای که به سختی از يک و نيم متر فراتر می رفت. اين را گفتم که بدانيد قصد نظر دادن کارشناسانه ندارم، اما بحث داغ اين روزها در ميان هم زبانان ايرانی ما، چه در داخل و چه در خارج و از جمله در همين بی بی سی، علت باخت تيم ملی ايران به مکزيک است.
ادامه "مگر مکزيک همقد ايران است؟!" »
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
14/06/2006, 23:18
سينا مطلبی (فرانکفورت): هواداران آلمانی که شکست دو بر صفر لهستان مقابل اکوادور را ديده بودند باور نمی کردند که تيمشان در مقابل لهستانی هايی که پانزده دقيقه آخر را ده نفره بازی می کردند، تا پايان نود دقيقه آزار ببيند.
در فرانکفورت، انبوه جمعيتی که در دو سوی رودخانه ماين بازی را روی صفحه تلويزيونهای عظيم می ديدند، يک لحظه هم نفس راحت نکشيدند.
سکوهای تماشاگران در «ماين آرنا» ميزبان هوادارانی بود که دست کم به دو برابر ظرفيت پانزده هزار نفره اين جايگاه می رسيدند و از دقيقه نخست منتظر بودند تا ميروسلاو کلوزه با گشودن دروازه تيم زادگاهش آغازگر يک پيروزی پرگل ديگر برای ميزبان باشد.
اما آنها همراه با ساير هموطنانشان در شهرهای ديگر آلمان، ناچار شدند تا دقيقه ۹۱ صبر کنند که اليور نويل، يار تعويضی سفيدپوشان، تيمشان را روی نوار پيروزی نگه دارد.
با اين بازی، حذف لهستان قطعی شد. البته روی کاغذ هنوز امکان حذف آلمان هم هست؛ اگر کاستاريکا، اکوادور و لهستان را ببرد و اکوادور هم مقابل ميزبانان آلمانی پيروز شود، کار به گل شماری می کشد!
وقتی توپ به تور چسبيد، صدای فرياد نه تنها از جمعيتی که روی ساحل تماشاگر بازی بودند، بلکه از پنجره تک تک خانه ها شنيده شد.
تماشاگران، سکوها را ترک کردند تا با جمعيتی که از خانه هايشان بيرون می زدند بياميزند و دومين جشن خود در جام جهانی را آغاز کنند.
ديشب که برزيل برنده شد، مرکز شهر فرانکفورت تا ساعت چهار صبح خواب نداشت، امشب احتمالا جشن ميزبانان تا روشنايی صبح پايان نمی گيرد.
شب آلمان، تازه آغاز شده است.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
14/06/2006, 22:07
سينا مطلبی (از فرانکفورت): ايران فردا ساعت سه بعدازظهر در فردريش هافن دور از چشم خبرنگاران تمرين می کند و هنگام عصر با يک پرواز اختصاصی به فرانکفورت می آيد تا برای بازی دوم خود با تيم پرتغال آماده شود.
بازيکنان ايران در هتل اينتر کنتينانتال فرانکفورت اقامت می کنند و ساعت سه بعد از ظهر جمع هم ايران در ورزشگاه فرانکفورت، محل برگزاری ديدارشان به مدت ۴۵ دقيقه تمرين خواهند کرد که احتمالا نيم ساعت اول آن بدون حضور خبرنگاران انجام می شود.
در جلسه تمرينی روز چارشنب که در فردريش هافن انجام شد، همه بازيکنان، حتی زندی و دايی که از مصدوميتشان خبر داده شده، حضور داشتند.
شماری از بازيکنان و مربيان قديمی تيم ملی هم به تماشاگران تمرين تيمی اضافه شدند که با شکست مقابل مکزيک، اميدهايش برای صعود به دور دوم جام، بسيار کاهش يافته است.
دايی در اين تمرين هيچ نشانه ای از آسيب ديدگی نشان نمی داد و همراه با علی کريمی در گروهی بازی می کرد که از ترکيب بازيکنان ذخيره تشکيل شده بود. اما احتمال دارد قرار گرفتن اين دو بازيکن هجومی ايران در تيم دوم، برای محک زدن مدافعان اصلی تيم باشد.
حضور فعال دايی در تمرينات، گمان کسانی که خبر مصدوميت کاپيتان را «مصلحتی» می دانستند راسختر کرد و به شنيده هايی حاکی از اينکه دايی، از اعلام اين خبر توسط برانکو به رسانه ها ناراحت شده، اعتبار بيشتری داد.
با فروکش کردن احساس ياس و سرخوردگی که پس از شکست مقابل مکزيک ايجاد شده بود، حالا تلاشهايی آغاز شده تا جايگاه کاپيتان ۳۷ ساله ايران در تيم حفظ شود.
رکورددار گلهای ملی در جهان، هنوز پس از چهار بازی نتوانسته گلی را در مرحله نهايی جام جهانی به ثمر برساند و لابد اميد دارد که پيش از بازنشستگی به اين افتخار هم برسد.
حضور ده دقيقه ای سامی الجابر، گلزن کهنه کار ۳۴ ساله عربستان در بازی با تونس و گلی که دو دقيقه پس از ورود به ثمر رساند، نشان داد که بازيکنان پابه سن گذاشته هم می توانند در جام جهانی موثر باشند؛ به شرط آنکه حضور نود دقيقه ای آنها تحت هر شرايطی، فرض قرار نگيرد و هواداران ديروزشان را به خشم نياورد.
هرچند دايی با حضورش در زمين تمرينی فردريش هافن نشان داد که نمی خواهد به سادگی از ميدان دور بماند و گرچه هنوز در ميان کادر فنی طرفدارانی دارد که حامی حضور ثابت او در ميدان هستند اما گفته می شود که تصميم برای کنار گذاشته شدن دايی از ترکيب ثابت، در خارج از اردو گرفته شده و قوی تر از آن است که اردونشينان بتوانند تغييری در آن بدهند.
بر اساس همين گفته ها که ميان اغلب خبرنگاران حاضر در فردريش هافن زمزمه می شود، سرنوشت علی دايی برای ماندن در ميان يازده مرد اصلی ايران، بيش از آنکه به بهبود درد کهنه کمرش ربط داشته باشد، بسته به کشاکشهای ناپيدايی است که خارج از زمين تمرين و بازی جريان دارد و با برانگيخته شدن افکار عمومی جدی تر شده است.
امروز ايتاليايی ها بازگشت توتی را شادمانانه جشن گرفتند، آيا خبر بازگشت علی دايی همين واکنش را در ميان هواداران ايرانی ايجاد می کند؟
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
13/06/2006, 17:55
سينا مطلبی (از فرانکفورت): توگو به دست کره جنوبی قربانی شد تا بالاخره قاره آسيا هم به اولين پيروزی در جام جهانی ۲۰۰۶ برسد.
هرچند استراليايی ها که ژاپن را شکست دادند، از امسال تيم آسيايی محسوب می شوند اما در اين مسابقات به عنوان نماينده اقيانوسيه، و نه نماينده آسيا شرکت کرده اند.
تماشاگرهای کره ای از شب قبل بازی در فرانکفورت غوغا کردند.
پيروزی سه بر يک استراليا برابر ژاپن، که مثل کره ای ها (اما در موقعيتی مهيج تر) شکست يک بر صفر را جبران کردند، به کره ای ها بهانه داد تا حتی پيش از روز ديدار تيمشان جشن را آغاز کنند.
گذشته از رقابتهای تاريخی کره و ژاپن که شکست اين تيم را برای هواداران قرمزپوش دلنشين می کرد، محبوبيت مربی استراليا در ميان کره ای ها هم بهانه ديگری برای شادی بود.
گاس هيدينک، دوره گذشته توانست کره ميزبان را تا نيمه نهايی جام جهانی پيش ببرد و شگفتی ساز شود. جدا از اين موفقيت به يادماندنی، شيوه تهاجمی تيم او بسيار بيشتر از شيوه های تدافعی هموطنش، ديک ادووکات، مربی کنونی کره جنوبی تماشاگرپسند است.
اما ادووکات محتاط و محافظه کار امروز در بين دو نيمه تن به ريسکی داد که حتی خود پس از پايان بازی هم آن را نامعمول و خطرناک توصيف کرد؛
او که بازی را با پنج مدافع شروع کرده بود، يکی از دفاعهای ميانی را بيرون کشيد تا ترکيب را به چهار دو چهار تغيير دهد و آن جونگ هوان، مهاجمی را به ميدان بياورد که چهار سال پيش گل پيروزی بخش کره جنوبی مقابل ايتاليا را در وقت اضافه زد.
آن جونگ هوان اين بار هم يک گل پيروزی بخش ديگر به ثمر رساند تا تماشاگران پرشمار و پرسروصدای کره ای، ورزشگاه ۴۸ هزار نفری فرانکفورت را با سروصدای خود بلرزانند.
کره ای ها با همين سروصدا و هيجان استاديوم را ترک کردند و راهی شهر شدند تا جشن خود را از بعدازظهر آغاز کنند. احتمالا مردمی که ديشب بر ساحل ماين به موسيقی ايتاليايی گوش می دادند و پريشب با موسيقی مکزيکی می رقصيدند، امشب را بايد با موسيقی کره ای سر کنند!
شايد از ترس همين موسيقی بود که امروز تعداد زيادی از اهالی فرانکفورت با پوشيدن پيراهنهای زرد توگو، يا هر پيراهن زرد ديگری که به دستشان می رسيد، از پيراهنهای استراليا گرفته تا سوئد، برای تشويق تيم توگو از خانه بيرون آمدند.
آلمانی ها می گفتند که پيوستنشان به جمع تماشاگران اندک توگو، برای حمايت از تيم ضعيف تر و کم بخت تر است؛ زيرا اين روزها «زمانی برای دوست يابی» است. هرچه باشد طرفداری از تيم بازنده، از تماشای بی تفاوت و بی طرفانه بازی، هيجان و اضطراب بيشتری دارد.
اما بعيد نيست که مليت آلمانی مربی توگو، اتو فيستر هم در جلب اين حمايت تاثير داشته باشد؛ مردی که همچون مبلغان مذهبی قرنهای گذشته، آفريقا را زيرپا می گذارد تا فوتبال را (به جای انجيل) ميان مردمان فقيرترين قاره جهان ترويج کند.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
Sina Motalebi
12/06/2006, 21:22
سينا مطلبی (از فرانکفورت): برانکو امروز صبح خبر داد که علی دايی در بازی با مکزيک ضربه خورده و از ناحيه کمر يا پشت مصدوم شده و احتمالا نمی تواند در بازی بعدی ايران مقابل پرتغال حاضر شود.
وقتی وين رونی در بازی مقابل چلسی مصدوم شد، همه هواداران انگليسی، فارغ از اينکه از کدام تيم باشگاهی حمايت می کردند، بهت زده و نگران شدند و تحليلگران چه در رسانه های ورزشی و چه مهمتر از آن، در بنگاههای شرط بندی، شانس انگلستان را برای رسيدن به قهرمانی جام جهانی به مراتب کمتر از قبل دانستند.
اما ايران شايد تنها تيمی باشد که مصدوميت بازيکنان اصلی اش، از جمله کاپيتان تيم، دست کم گروهی از هواداران تيم را که تعدادشان چندان کم نيست خوشحال و اميدوار می کند؛ ابتدا مصدوميت ستار زارع، بازيکن راست پايی که برانکو از تيم برادرش، برق شيراز به تيم ملی آورده بود و اصرار داشت که در پست خالی دفاع چپ به کار بگيرد و حالا هم مصدوميت علی دايی!
دايی در جلسه تمرينی امروز صبح که در محوطه هتل کرونه در شهر فردريش هافن برای گرم کردن بدن بازيکنان انجام شد، ظاهرا حضور نداشته است.
گرچه غيبت علی دايی در بازی مقابل پرتغال تقريبا قطعی شده (مگر آنکه مثل دعوت از محرم نويدکيا به جای هادی شکوری، در لحظه آخر تصميم ديگری گرفته شود) اما درباره دليل اين غيبت (که رسما، مصدوميت اعلام شده) هنوز شک و ترديدی هست.
گروهی از بازيکنان که امروز هنگام خريد در شهر فردريش هافن با خبرنگاران ايرانی روبرو شدند، با لحن چندان مطمئنی از «مصدوميت» دايی سخن نمی گفتند و به «گفته»ها و «شنيده»های خود ارجاع می دادند.
به همين دليل تعدادی از خبرنگاران و مفسران حاضر در فردريش هافن که بدبين تر هستند، گمان می کنند که «مصدوميت» علی دايی مثل خبر مصدوميت فريدون زندی که پيش از بازی با مکزيک اعلام شد، «مصلحتی» است و شايد پوششی برای کنار گذاشتن محترمانه بازيکن باشد.
بخصوص که در بيست و چهار ساعتی که از بازی ايران با مکزيک می گذرد، بسياری از روزنامه های تهران و همچنين هواداران ايرانی در آلمان، بازی کم اثر دايی را که به عقيده آنها سبب شد تا تيم «ده نفره» به ميدان برود، عامل شکست دانسته اند .
وقتی صدای کسانی را می شنوی که با آميزه ای از خشم و کينه و استيصال به دايی می گويند که «تيم ملی را رها کن» ياد روزهايی می افتی که دايی برای هوادارانش «حلقه طلايی» تيم ملی بود. فاصله آن جايگاه طلايی تا امروز، آيا ارزش آمدن داشت؟
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
11/06/2006, 20:54
خب، ايران باخت! راستش من اساسا تخصصی در تحليل بازی ندارم ولی فکر می کردم با توجه به بازیکنانی که در تيم های خارجی خصوصا آلمان بازی می کنند و مربی تيم، بايد اتفاقاتی افتاده باشه. اما ظاهرا بچه های تيم ايران در جاهای ديگه بهتر بازی می کنند. نمی دونم، ولی مثل اينکه در فوتبال هم ما همينجوری شلوغش می کنيم و اون وسط شايد يه گل هم بزنيم. گل ايران واقعا حاصل شلوغ کاری بود، ده بار نشون داد، اخرش گوينده که گفت فهميدم کی گل زده، فکر کنم خودش هم نفهميد! می بخشيد ها، قصد جسارت ندارم ولی بازی خوبی نکردند و اگر به معجزه اعتقاد نداشته باشيم، شانسی برای تيم ايران نمی بينم. خصوصا با اين بازی که از پرتقال و آنگولا الان جريان داره و جدا ديدنش لذت بخشه ... به هر حال باز هم ميشه اميدوار بود و اگر به قول يکی از بچه ها، آنگولا در نيمه دوم بتونه 8 تا گل به پرتقال بزنه و مکزيک هم با پرتغال مساوی کنه و نمی دونم برزيل هم ببازه، شايد بريم مرحله بعد ...
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
10/06/2006, 15:41
صفحه "صدای شما"ی بخش فارسی و اسپانيايی نظرات خوانندگان را در مورد بازی ايران و مکزيک جويا شده اند. اگر نظری داريد بشتابيد. اين بازی خصوصا برای ايرانی های مقيم لس آنجلس هم جالب است، چرا که خيلی هايشان با مکزيکی ها کار می کنند، آنها را می شناسند و خلاصه سال هاست در کنار هم زندگی می کنند. خاطرات، حس و حال و گزارش های کوتاهتان را از هر کجا که هستيد برايمان بفرستيد.
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
9/06/2006, 11:48
الان جلسه روزانه تموم شد. سردبير روز گزارشی از خبرهای مهم ايران و جهان داد و موضوعاتی که بايد کار کرد تقريبا مشخص شد. بعد از خبرها در مورد نحوه پوشش جام جهانی فوتبال مفصل صحبت کرديم. سه نفر از بچه ها به آلمان می رن. يکی برای راديو، يکی برای ويديو و يکی هم آن لاين. البته به هم کمک خواهند کرد و قول دادن که برای وبلاگ هم مطلب بنويسن.
قرار است همه بازی ها را به طور زنده و البته مختصر در سايت گزارش کنيم. بازی های مهم و بازی های ايران هم مفصل گزارش خواهند شد. هرچند پخش هرگونه خبر و فيلم و صدا از داخل ورزشگاه ها ممنوع است، اما از حواشی مسابقات و خصوصا مسابقات ايران بچه ها گزارش های مفصل تری خواهند داشت. اميدواريم بتونيم از تمرين های تيم ملی هم گزارش داشته باشيم.
خلاصه، اينجا هم، در بی بی سی فارسی حال و هوای جام جهانی غالب شده، اين ور و اونور عکس بازيکنان معروف فوتبال رو می شه ديد، تلويزيون ها روی کانال های ورزشی تنظيم شده اند و برنامه بازی ها روی ميز بچه هاست. يکی دو تا از بچه ها به شوخی می گن روز يکشنب احتمالا مريض می شند و نمی تونن بيان سر کار، بايد ديد!
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اميد فراستی
31/05/2006, 11:59
حتما صفحه ويژه جام جهانی رو ديديد. فوتبال دوستای بخش فارسی حسابی روش زحمت کشيدند و وقت گذاشتند. کلی مطلب خوندنی و مفيد تو اين صفحه هست. يه جدول تر و تميز و قابل چاپ مسابقات جام جهانی (پی دی اف) هم درست کردند که می تونيد با کيفيت خوب چاپ کنيد و داشته باشيد. برنامه ريزی مفصلی هم برای پوشش خبری اين رويداد ورزشی صورت گرفته؛ 2-3 تا از بچه ها به آلمان خواهند رفت تا بازی های ايران، حال و هوای تيم ملی و طرفداران ايران رو پوشش دهند. قرار است گزارش ويديويی هم داشته باشيم. خلاصه ما اينجا منتظر بچه های بخش فارسی هستيم و اونها هم منتظر گل های بچه های تيم ملی ...
- الان خبردار شدم که برای بازی امروز تعدادی از دخترها و خانم ها می خوان برن ورزشگاه آزادى تهران تا اگر بتونن بازی تيم ملی رو در مقابل بوسنى و هرزگوين تماشا کنن. کسی خبری از اين موضوع داره؟
در وبلاگ ها:
-
-
-
-
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست